دینا فایل / تحقیق بررسی پیش بینی ترس از صمیمیت، براساس سبکهای دلبستگی
تحقیق بررسی پیش بینی ترس از صمیمیت، براساس سبکهای دلبستگی
تحقیق بررسی پیش بینی ترس از صمیمیت، براساس سبکهای دلبستگی
تحقیق بررسی پیش بینی ترس از صمیمیت، براساس سبکهای دلبستگی،
در قالب ورد و قابل ویرایش:
قسمتی از متن:
مقدمه:
از مظاهر زندگی اجتماعی انسان، وجود تعاملها و ارتباطات میان افراد میباشد. ما بخش عمدهای از زندگی خود را در ارتباط با دیگران سپری میکنیم و یا در فکر آن به سر میبریم. چگونگي ارتباط ما با افرادي كه با آنها زندگي ميكنیم و دوستشان داريم و همواره در تعامل مستمر و مداوم با آنها به سر ميبريم، بخش مهمی از توانايي روابط بینفردي ما را تشكیل ميدهد. بدون شک یک بخش تعیینکننده در هر رابطهای صمیمیت است (باگاروزی ، 1997).
صمیمیت، به صورت الگوی رفتاری بسیار مهمی مفهوم سازی شده که دارای جنبههای عاطفی- هیجانی و اجتماعی نیرومند است و بر پایهی پذیرش (تجربه مثبت همسویی و برابری)، رضایتخاطر (تجربه مثبت مشارکت) و عشق شکل میگیرد (تنهاتن ، 2007). روان شناسان، صمیمیت را توانایی برقراری ارتباط (بدون کنترل) با دیگری و بیان عواطف (بدون بازداری) تعریف میکنند و آن را حق مسلم و از حالات طبیعی انسان میدانند (بلوم ، 2006). بر اساس مدل ارتباطی رایز و شاور (1988)، صمیمیت فرآیندی است که در آن شخص اطلاعاتی را در میان میگذارد و شنونده به شیوهای پاسخ میدهد که حس تایید و حمایت ایجاد میکند. در واقع توانایی بیپرده گویی در روابط نزدیک، این روابط را صمیمانه میسازد و فرد را قادر میسازد احساس درکشدگی، مورد تایید واقع شدن و از نظر هیجانی به دیگری نزدیک شدن را داشته باشد. اشترنبرگ (1986، به نقل از برانون ، 2002) نیز، در مدل سه وجهی خود از عشق، صمیمیت را احساس نزدیکی با دیگری میداند و معتقد است که مشارکت عادلانه در زندگی خانوادگی، صمیمیت را به دنبال خواهد داشت.
مطالعه رابطه صمیمانه به عنوان جنبهای مهم از زندگی در بزرگسالی، دارای تاریخی طولانی میباشد، که تلاش برای طبقهبندی آن به زمان ارسطو باز میگردد و امروز بخشی از دانش موجود در این زمینه، مشاهدات وی را تایید میکند اما مطالعه علمی دربارهی آن از دههی 1990 آغاز شده است (بارنز ، 1998).
ظرفیت ورود و نگهداشتن روابط صمیمی یک مولفه مهم سازگاری در بزرگسالان میباشد (فیلدمن، گوون و فیشر ، 1998). ناتوانی در تشکیل یا حفظ روابط صمیمانه اغلب به دلیل ترس از صمیمیت رخ می دهد، یعنی ناتوانی در به اشتراک گذاشتن افکار و احساسات با شخصی که ارزش زیادی دارد (ثلن، واندروال، توماس و هارمن ، 2000). بنابراین ترس از صمیمیت با بهزیستی شخص در تضاد خواهد بود (فیلیپس، ویلمات، وال، پیترسون، باکلی و فیلیپس ، 2013).
مفهوم ترس از صمیمیت، در حدود سه دهه قبل توسط هاتفیلد (1984) برای اولین بار مطرح شد. وی از جمله دلایل اساسی ترس از صمیمیت را، ترس از خود افشایی ، ترس از رها شدن، ترس از برخوردهای خشن، ترس از دست دادن کنترل، ترس از دست دادن فردیت ذکر کرده است (ال لوید , 2011). دسکاتنر و ثلن (1991) نیز، ترس از صمیمیت را ناتوانی فرد برای تبادل افکار و احساسات خود با فردی مهم و نزدیک، به دلیل وجود اضطراب در وی، تعریف کردهاند. افرادی که ترس از صمیمیت دارند خواهان ارتباط بین شخصی هستند ولی از طرد می ترسند، در نتیجه طی ارتباط کلامی و غیر کلامی با دیگران اضطراب را تجربه میکنند (بشارت، 1391).
باگاروزی (2001) بیان میکند که نیاز به صمیمیت از نیاز ابتداییتر دلبستگی نشات میگیرد، بنابراین ضروری است، برای بررسی ارتباطات صمیمانه، تا جایی که امکان دارد در مورد روابط اولیه افراد با مراقبان اولیه آنها اطلاعات کافی کسب شود. در نتیجه از عوامل موثر بر صمیمیت شخص، رابطه و دلبستگی او نسبت به والدین میباشد. بالبي (1969) دلبستگي را در قالب نظريهاي بزرگ مفهومسازي كرد. نظريه دلبستگي فقط نظريه تحول كودك نيست، بلكه نظريه تحول در گستره حيات نيز هست (وایس ، 1994). طبق نظر بالبي (1969، 1973، 1980) روابط دلبستگي همیشه موجودند و در سراسر چرخه زندگي فعال هستند (گودوین ، 2003). کیفیت رابطه و نوع دلبستگی کودک- والد، منجر به شکلگیری بازنماییهای ذهنی میشود که طرحواره ها یا الگوهای عمل آنها را برای تعامل با خود و دنیای بیرون میسازند (بالبی، 1973؛ نافتل و شاور ، 2006). به دنبال پژوهشهاي كساني از قبيل بالبي و اينزورث ، سه سبك دلبستگي ايمن ، دلبستگي ناايمن اجتنابي ، و دلبستگي ناايمن دوسوگرا تشخيص داده شدند (اينزورث، بولهر، واتر و وال ، 1978). اين سبك ها بعدها در مورد بزرگسالان نيز تأييد شدند (هازن و شاور ، 1987).
نتايج پژوهشهاي زيادي، استمرار و تداوم سبك دلبستگي را در چرخه زندگي تأييد میکنند (فریلی ، 2002؛ مین، کاپلان و کسیدی ، 1985؛ نافتل و شاور، 2006). افراد با دلبستگي ايمن، سطح بالاتري از اعتماد و رضايت و سطح پايينتري از تعارضات دارند، در حالي كه افراد با دلبستگي اجتنابي، رضايت و صميميت كمتر و تعارضات بيشتر و افراد با دلبستگي دوسوگرا، با عدم تعادل در احساسات و تعارضات بيشتر مشخص میشوند (کولینز، کوپر، آلبینو و آلارد ، 2002).
یکی دیگر از متغیرهایی که میتواند بر توانایی ارتباط صمیمانه فرد یا ترس از صمیمیت در وی تاثیر داشته باشد سبکهای هویت در افراد است. اریکسون (1982) این استدلال را مطرح میکند که تنها پس از تثبیت حس معقولانه هویت میتوان صمیمیت بالیده و حقیقی را با شخص دیگری تجربه کرد (مونتگومری ، 2005 به نقل از دانشپور و همکاران، 1386).
در طول چهار دهه گذشته، پژوهشها پیرامون هویت نوجوانان، بر اساس پارادایم پایگاه هویت مارسیا مفهوم سازی شده است (حجازی و فرتاش، 1385). از جمله نظریههای مهم دیگر در هویت، نظريه سبكهاي هويت برزونسكي است. به نظر برزونسکی (1990) سبکهای هویت، نشان دهنده جهتگیریهای پردازش اطلاعات هستند و نوجوان هنگام ساختن هویت خود و متعهد شدن نسبت به ارزشها و باورها از آنها استفاده میکند. نظریه برزونسکی بر مفروضه سازندگي مبتني است، يعني افراد نقش فعالي را در ساختن تفكر خود نسبت به واقعيتي كه در آن زندگي ميکنند، ايفا میکنند در اين نظريه به تفاوتهاي افراد در استفاده از فرآيندهاي تصميم گيري، حل مسئله، مواجهه با مشكلات، درگيري با تكاليف پرداخته شده است.
برزونسکی سه سبک پردازش هویت را مطرح میکند، سبک هویت اطلاعاتی ، سبک هویت هنجاری و سبک هویت سردرگم- اجتنابی . افراد با سبک هویت اطلاعاتی، در برخورد با موضوعات مربوط به هویت، هدفمند بوده و با تلاش ذهنی، سعی در سنجیده عمل کردن دارند؛ این افراد کنجکاوانه به دنبال اطلاعات مناسب جهت شکل دهی هویت خود هستند. آنها اطلاعات را ارزیابی کرده و مورد قضاوت قرار میدهند. افراد دارای سبک پردازش هویت هنجاری، هماهنگ با انتظارات گروه مرجع و افرادی که در زندگی آنها مهم میباشند عمل میکنند و بدون ارزیابی باورها و ارزش ها، آنها را درونی میکنند. و افراد سردرگم- اجتنابی، تمایلی به رویارویی با مسائل و موقعیت های تعارض برانگیز ندارند و سعی در طفره رفتن و اجتناب از این موقعیت ها میکنند و تا حد امکان، تصمیم گیری را به تاخیر میاندازند (آذر پیکان، 1390).
صمیمیت، به صورت الگوی رفتاری بسیار مهمی مفهوم سازی شده که دارای جنبههای عاطفی- هیجانی و اجتماعی نیرومند است و بر پایهی پذیرش (تجربه مثبت همسویی و برابری)، رضایتخاطر (تجربه مثبت مشارکت) و عشق شکل میگیرد (تنهاتن ، 2007). روان شناسان، صمیمیت را توانایی برقراری ارتباط (بدون کنترل) با دیگری و بیان عواطف (بدون بازداری) تعریف میکنند و آن را حق مسلم و از حالات طبیعی انسان میدانند (بلوم ، 2006). بر اساس مدل ارتباطی رایز و شاور (1988)، صمیمیت فرآیندی است که در آن شخص اطلاعاتی را در میان میگذارد و شنونده به شیوهای پاسخ میدهد که حس تایید و حمایت ایجاد میکند. در واقع توانایی بیپرده گویی در روابط نزدیک، این روابط را صمیمانه میسازد و فرد را قادر میسازد احساس درکشدگی، مورد تایید واقع شدن و از نظر هیجانی به دیگری نزدیک شدن را داشته باشد. اشترنبرگ (1986، به نقل از برانون ، 2002) نیز، در مدل سه وجهی خود از عشق، صمیمیت را احساس نزدیکی با دیگری میداند و معتقد است که مشارکت عادلانه در زندگی خانوادگی، صمیمیت را به دنبال خواهد داشت.
مطالعه رابطه صمیمانه به عنوان جنبهای مهم از زندگی در بزرگسالی، دارای تاریخی طولانی میباشد، که تلاش برای طبقهبندی آن به زمان ارسطو باز میگردد و امروز بخشی از دانش موجود در این زمینه، مشاهدات وی را تایید میکند اما مطالعه علمی دربارهی آن از دههی 1990 آغاز شده است (بارنز ، 1998).
ظرفیت ورود و نگهداشتن روابط صمیمی یک مولفه مهم سازگاری در بزرگسالان میباشد (فیلدمن، گوون و فیشر ، 1998). ناتوانی در تشکیل یا حفظ روابط صمیمانه اغلب به دلیل ترس از صمیمیت رخ می دهد، یعنی ناتوانی در به اشتراک گذاشتن افکار و احساسات با شخصی که ارزش زیادی دارد (ثلن، واندروال، توماس و هارمن ، 2000). بنابراین ترس از صمیمیت با بهزیستی شخص در تضاد خواهد بود (فیلیپس، ویلمات، وال، پیترسون، باکلی و فیلیپس ، 2013).
مفهوم ترس از صمیمیت، در حدود سه دهه قبل توسط هاتفیلد (1984) برای اولین بار مطرح شد. وی از جمله دلایل اساسی ترس از صمیمیت را، ترس از خود افشایی ، ترس از رها شدن، ترس از برخوردهای خشن، ترس از دست دادن کنترل، ترس از دست دادن فردیت ذکر کرده است (ال لوید , 2011). دسکاتنر و ثلن (1991) نیز، ترس از صمیمیت را ناتوانی فرد برای تبادل افکار و احساسات خود با فردی مهم و نزدیک، به دلیل وجود اضطراب در وی، تعریف کردهاند. افرادی که ترس از صمیمیت دارند خواهان ارتباط بین شخصی هستند ولی از طرد می ترسند، در نتیجه طی ارتباط کلامی و غیر کلامی با دیگران اضطراب را تجربه میکنند (بشارت، 1391).
باگاروزی (2001) بیان میکند که نیاز به صمیمیت از نیاز ابتداییتر دلبستگی نشات میگیرد، بنابراین ضروری است، برای بررسی ارتباطات صمیمانه، تا جایی که امکان دارد در مورد روابط اولیه افراد با مراقبان اولیه آنها اطلاعات کافی کسب شود. در نتیجه از عوامل موثر بر صمیمیت شخص، رابطه و دلبستگی او نسبت به والدین میباشد. بالبي (1969) دلبستگي را در قالب نظريهاي بزرگ مفهومسازي كرد. نظريه دلبستگي فقط نظريه تحول كودك نيست، بلكه نظريه تحول در گستره حيات نيز هست (وایس ، 1994). طبق نظر بالبي (1969، 1973، 1980) روابط دلبستگي همیشه موجودند و در سراسر چرخه زندگي فعال هستند (گودوین ، 2003). کیفیت رابطه و نوع دلبستگی کودک- والد، منجر به شکلگیری بازنماییهای ذهنی میشود که طرحواره ها یا الگوهای عمل آنها را برای تعامل با خود و دنیای بیرون میسازند (بالبی، 1973؛ نافتل و شاور ، 2006). به دنبال پژوهشهاي كساني از قبيل بالبي و اينزورث ، سه سبك دلبستگي ايمن ، دلبستگي ناايمن اجتنابي ، و دلبستگي ناايمن دوسوگرا تشخيص داده شدند (اينزورث، بولهر، واتر و وال ، 1978). اين سبك ها بعدها در مورد بزرگسالان نيز تأييد شدند (هازن و شاور ، 1987).
نتايج پژوهشهاي زيادي، استمرار و تداوم سبك دلبستگي را در چرخه زندگي تأييد میکنند (فریلی ، 2002؛ مین، کاپلان و کسیدی ، 1985؛ نافتل و شاور، 2006). افراد با دلبستگي ايمن، سطح بالاتري از اعتماد و رضايت و سطح پايينتري از تعارضات دارند، در حالي كه افراد با دلبستگي اجتنابي، رضايت و صميميت كمتر و تعارضات بيشتر و افراد با دلبستگي دوسوگرا، با عدم تعادل در احساسات و تعارضات بيشتر مشخص میشوند (کولینز، کوپر، آلبینو و آلارد ، 2002).
یکی دیگر از متغیرهایی که میتواند بر توانایی ارتباط صمیمانه فرد یا ترس از صمیمیت در وی تاثیر داشته باشد سبکهای هویت در افراد است. اریکسون (1982) این استدلال را مطرح میکند که تنها پس از تثبیت حس معقولانه هویت میتوان صمیمیت بالیده و حقیقی را با شخص دیگری تجربه کرد (مونتگومری ، 2005 به نقل از دانشپور و همکاران، 1386).
در طول چهار دهه گذشته، پژوهشها پیرامون هویت نوجوانان، بر اساس پارادایم پایگاه هویت مارسیا مفهوم سازی شده است (حجازی و فرتاش، 1385). از جمله نظریههای مهم دیگر در هویت، نظريه سبكهاي هويت برزونسكي است. به نظر برزونسکی (1990) سبکهای هویت، نشان دهنده جهتگیریهای پردازش اطلاعات هستند و نوجوان هنگام ساختن هویت خود و متعهد شدن نسبت به ارزشها و باورها از آنها استفاده میکند. نظریه برزونسکی بر مفروضه سازندگي مبتني است، يعني افراد نقش فعالي را در ساختن تفكر خود نسبت به واقعيتي كه در آن زندگي ميکنند، ايفا میکنند در اين نظريه به تفاوتهاي افراد در استفاده از فرآيندهاي تصميم گيري، حل مسئله، مواجهه با مشكلات، درگيري با تكاليف پرداخته شده است.
برزونسکی سه سبک پردازش هویت را مطرح میکند، سبک هویت اطلاعاتی ، سبک هویت هنجاری و سبک هویت سردرگم- اجتنابی . افراد با سبک هویت اطلاعاتی، در برخورد با موضوعات مربوط به هویت، هدفمند بوده و با تلاش ذهنی، سعی در سنجیده عمل کردن دارند؛ این افراد کنجکاوانه به دنبال اطلاعات مناسب جهت شکل دهی هویت خود هستند. آنها اطلاعات را ارزیابی کرده و مورد قضاوت قرار میدهند. افراد دارای سبک پردازش هویت هنجاری، هماهنگ با انتظارات گروه مرجع و افرادی که در زندگی آنها مهم میباشند عمل میکنند و بدون ارزیابی باورها و ارزش ها، آنها را درونی میکنند. و افراد سردرگم- اجتنابی، تمایلی به رویارویی با مسائل و موقعیت های تعارض برانگیز ندارند و سعی در طفره رفتن و اجتناب از این موقعیت ها میکنند و تا حد امکان، تصمیم گیری را به تاخیر میاندازند (آذر پیکان، 1390).
تحقیق بررسی پیش بینی ترس از صمیمیت, براساس سبکهای دلبستگی,آریافایل,تحقیق ترس از رابطه عاطفی,مقاله سبک های دلبستگی ویکی پدیا,پرسشنامه سبک های دلبستگی,پروژه انواع سبک های دلبستگی pdf,تحقیق سبک دلبستگی اجتنابی,پایان نامه انواع دلبستگی در روانشن,,,
فایل های جدید
یکی از تب ها رو انتخاب بکنید