تحقیق در مورد نبوت

تحقیق در مورد نبوت

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ويرايش و آماده پرينت )

تعداد صفحه : 69 صفحه


 قسمتی از متن .doc : 

 

مقدمه

در ابتداي بحث نبوت خاصّه گفته شد كه زندگي پيامبران قبل از رسول گرامي اسلام در پرده اي از ابهام است، و ما براي دستيابي به زواياي زندگي آنها با مشكلات جدي روبرو مي باشيم. آن مشكلات را نيز يكي پس از ديگري برشمرديم و گفتيم: تنها ملاك ما براي پي بردن به زندگي انبياء قبل، قرآن كريم، روايات و احاديث صحيفه معصومين عليهم السلام مي باشد. به حول و قوه الهي آنچه از تاريخ انبياء سابق لازم بود در دسترس قرار داشت، گفته شد. اينك نوبت پرداختن به تاريخ زندگي مكرّم اسلام صلي الله عليه و آله و سلّم است. در رابطه با تاريخ رسول مكرم اسلام ما با مشكل مواجه نخواهيم شد. زيرا هيچ نكته اي از زندگي رسول گرامي اسلام در تاريخ پنهان نمانده است و چونان كف دست در برابر انسانها قرار دارد. به همين دليل است كه شما به هر كتابخانه اي در هر گوشه دنيا كه مراجعه فرمائيد مي توانيد دهها موضوع راجع به پيامبر اسلام بيابيد و از ‌آنها استفاده كنيد. پرداختن به تاريخ پيامبر مكرم اسلام و كنكاش در همه زواياي زندگي آن حضرت به دلايل گوناگوني صورت گرفته است.

اهم اين دلائل به شرح زير است: 1ـ رسول گرامي اسلام با ادعاي خاتميت براي هدايت بشر به سوي آنها مبعوث شده. خاتميت ادعايي است كه فقط و فقط در قرآن و سخنان پيامبر اسلام مطرح شده است. اين مطلب را نه از ساير كتب آسماني مي توانيد بيابيد و نه در سخنان ديگر انبياء الهي. گر چه پيروان اديان بزرگ آسماني مثل يهوديت و مسيحيت بعضاً چنين ادعايي دارند، اما اين گزاره را نمي توان در كتب و سخنان پيامبران آنها يافت و نيز هرگز دليل خردپسند و موجّهي نيز بر ادعاي آنها در دست نيست. اما قرآن نه تنها چنين ادعايي مي كند، بلكه دلائل خردپسند نيز براي آن اقامه مي نمايد و بشريت و ديگر اديان را به مقابله فرا مي خواند كه اگر دلائل عقل پسند و خردگرا داريد، بياوريد تا انسانها از آن استفاده كنند. 2ـ جذابيت تعاليم رسول الله عامل ديگري براي كاوش و كنكاش انديشمندان اسلامي و غير اسلامي بوده است. شما اگر تعاليم ساير انبياء را بنگريد، خواهيد ديد كه آنها به گوشه اي از زندگي و ابتلائات بشر پرداخته اند، اما تعاليم دين مبين اسلام اين امر را بر ما مسلّم مي كند كه در آن به همه زواياي زندگي بشر پرداخته شده است و خود رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلّم نيز در سیرۀ رفتاري و گفتاري خود معقول عنه نگذاشته است. 3ـ رقابت دوستان و دشمنان او باعث شده است كه هيچ گوشه از زندگي او بر ما نامعلوم نماند. تاريخ هم دوستان او را به ما معرفي مي كند و هم دشمنانش را. هم استراتژي مبارزه دشمنانش را به ما مي گويد و هم همكارهاي دوستانش را در تبعيت از او به ما بازگو مي كند. و پرواضح است كه وقتي چنين رقابتي سخت بين دوست و دشمن يك شخصيت بر سر او در جريان باشد، هيچ گوشه اي از زندگي او مبهم نخواهد ماند. زيرا دشمنانش براي خراب كردن شخصيت او از هيچ حربه اي دريغ نخواهد كرد و دوستانش نيز در هيچ مرحله اي از حمايت و تبعيت و خنثي سازي نقشه هاي دشمنان دست نخواهد كشيد. 4ـ رسول مكرم اسلام تنها پيامبري است كه نه تنها به هدايت قوم خود همت مي كرد، بلکه ديگر اقوام و نژادهاي بشريت را نيز به دين خود دعوت می نمود. به عنوان نمونه او به پادشاهان ايران، روم، مصر و… نامه فرستاد و آنها را به دين اسلام فرا خواند. شما اگر درباره آنچه از زندگي چهار پيامبر اولوالعزم به ما رسيده است مطالعه نماييد، مي بينيد كه هيچ كدام از آنها چنين كاري نكردند. بلكه فقط به هدايت قوم خود پرداخته اند. اگر در تاريخ زندگي ابراهيم خليل مواجه نقد و نظر دربارۀ آيين هاي گوناگون وجود دارد، نه به معناي هدايت مستقيم كه به معناي هدايت غير مستقيم آنها است.

توضيح مطلب اين است كه: حضرت ابراهيم با بيان اين مطلب كه ( من نمي پسندم چنين خدايي را عبادت كنم ) آنها را به اشتباهشان واقف مي گردانيد. اما رسول مكرم نه تنها مي فرمود ( من نمي پسندم…) بلکه در موضع ( امر ) قرار داشت و ديگران را امر به ترك دين باطل و گرويدن به دين حق مي نمود و اين موردي است كه در زندگي ديگر انبياء ديده نمي شود. همين مسئله دليلي شده است براي مطالعه دانشمندان اسلامي و غير اسلامي كه چه چيزي در تعاليم و شخصيت اين پيامبر وجود داشته است كه اين چنين تعاملي با پادشاهان و ديگر اديان داشته است و... دلائل ديگري كه از حوصله اين بحث خارج است باعث شده تا هيچ گونه ابهامي در تاريخ نبي مكرم اسلام نباشد. آنچه در پي مي آيد، گوشه هايي از زواياي سیرۀ نبي اكرم اسلام صلي الله عليه و آله و سلّم است كه در حد توان ما بوده است.

اميد است كه مورد رضاي حق و خشنودي امام بر حق عجل الله تعالي فرجه الشريف واقع گردد.

انشاء الله تعالی

 میلاد و دوران كودكي نبي مكرم اسلام صلي الله عليه و آله و سلم

  چهل سال قبل از بعثت « جهان مملو از سياهي شرك و خرافه پرستي با قدوم مبارك نبي اكرم بر پهنۀ هستي روشن شد. اين واقعه در 570 سال بعد از ميلاد حضرت مسيح رخ داد». در روز ولادت آن حضرت بين شيعه و سني اختلاف است به اين معني كه روز ولادت آن حضرت را هفدهم ربيع الاول مي دانند و اهل سنت دوازده ربيع الاول. به هنگام تولد آن حضرت اتفاقاتي شگرف و عجيب رخ داد از آن جمله اتفاقات اين بود كه ايوان كسري لرزيد و سيزده يا چهارده کنگرۀ آن فرو ريخت. نيز آتشکدۀ فارس به يك دفعه خاموش شد با آنكه هزار سال بود خاموش نشده بود و بتها همه به رو افتادند. در تاريخ آمده است كه آن حضرت دو يا سه روز از شير مادر بزرگوارش تغذيه نمود. بعد از آن حضرت عبدالمطلب جد امجد او، برايش دايه اي استخدام نمود و آن حضرت را به همراه دايه اش به صحرا فرستاد. به همراه آن حضرت، خير و بركت نيز به خانۀ حليمه سرازير شد خانه اي كه قبل از آن حتي شير شتري نيز براي نوشيدن نداشتند، اما به محض ورود آن حضرت شتر حليمه شيرده شد و نعمات الهي به خانۀ آنها باريدن گرفت. حليمه پس از مدتی که به‌ آن حضرت شير داد او را به مادرش بازگرداند. شش ساله بود كه آمنه مادرش او را براي ديدن دايي هايش به همراه خود به مدينه برد. در راه بازگشت در محلي به نام ( اداواء ) حضرت آمنه وفات يافت و بعد از آن، نگهداري او را جد بزرگوارش حضرت عبدالمطلب بر عهده گرفت. او نيز رسول گرامي را ترك كرد و اين زماني بود كه كودك كلاً بيش از هشت سال نداشت. عبدالمطلب هنگام وفات فرزندش ابوطالب را خواست و حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلّم را به او سپرد و از او خواست كه هميشه و همه جا مواظب او باشد.

توضيح چند مطلب:

1ـ گفته شد كه در روز ولادت رسول مكرم اسلام بين اهل سنت و اهل تشيع اختلاف است. سئوالي كه در اينجا مطرح است اين مي باشد كه اولا‌ً سر اين اختلاف چيست؟ و ثانياً كدام تاريخ درست است؟ در جواب بايد گفت: اولاً اعراب زمان رسول گرامي اسلام بيسواد بودند. لذا به ثبت وقايع نمي پرداختند بلكه آنها را به حفظ و پشت به پشت نقل مي كردند. سر اختلاف مي تواند همين عدم ثبت وقايع باشد. ثانياً از پيشوايان معصوم علیهم السلام به ما رسيده است كه روز ميلاد آن حضرت هفدهم ربيع الاول است و از آن جا كه «اهل خانه از آنچه كه در خانه مي گذرد و گذشته است، آگاه هستند» مي توان نتيجه گرفت كه قول درست همان هفدهم ربيع الاول است.

2ـ در تاريخ آمده است كه حليمه وقتي مطلع شد رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلّم پدر ندارد و يتيم است. از پذيرفتن آن حضرت سر باز زد، اما چون بسيار لاغر اندام بود و كسي فرزندش را به او نمي داد، لذا از سوي خانه عبدالمطلب برگشت و رسول گرامي اسلام را پذيرفت كه اين نقل به جهاتي دروغ است. زيرا، اولاً: عظمت خاندان بني هاشم و شخصيت مردي چون عبدالمطلب كه جود و احسان، نيكوكاري و دستگيري او از افتادگان زبانزد خاص و عام بود سبب مي شد كه نه تنها دايگان سر باز نزنند كه شير دان نوه عبدالمطلب را به مباهات آنها نيز مي شد. ثانياً: علت اينكه محمد صلي الله عليه و آله و سلم را به حليمه دادند اين بود كه نوزاد قريش پستان هيچ يك از زنان شيرده را نپذيرفت. سرانجام حليمه سعديه آمد و رسول گرامي اسلام، پستان او را مكيد. لذا عبدالمطلب رو به حليمه كرد و پرسيد از كدام قبيله اي؟ حليمه جواب داد: از قبیلۀ بني سعد. بار ديگر عبدالمطلب پرسيد: اسمت چيست؟ جواب داد: حليمه. آنگاه حضرت عبدالمطلب بسيار مسرور شد و گفت: آفرين! آفرين! دو خوي پسنديده و دو خصلت شايسته در توست، يكي سعادت و خوشبختي و ديگري حلم و بردباري.

جنگهاي پيامبر

 بعد از آنكه حكومت اسلامي در مدينه بنا نهاده شد رسول گرامي اسلام بايد چاره اي براي مشكلات داخلي و خارجي می اندیشیدند،‌ و نيز مي بايد در صدد سر و سامان دادن امور برمی آمدند.

پيامبر در بدو ورود به مدينه با مشكلات زير مواجه بود:

1ـ تأسيس حكومت در مدينه و انتخاب شدن رسول گرامي اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به عنوان رئيس مدينه،‌ باعث رنجش كساني مي شد كه منتظر رياست بودند. از طرفي يهود که در مدينه و اطراف آن از امكانات وسيعي برخوردار بود نمي توانست ببيند كه يثربيان اكنون بالاتر و برتر از آنان مي باشند.

2ـ تا‌ آن زمان بزرگترين دشمن اسلام و مسلمين، كفّار قريش بودند. آنها نه تنها از آزار جسمي و روحي مسلمين دست نمي كشيدند، بلكه املاك و اموال آنها را نيز به غارت برده و بدان وسيله به تجارت مي پرداختند و نيز به وسیلۀ برخي از طائفه ها براي مسلمين مزاحمت مي آفريدند. بنابراين مسلمين بايد چاره اي مي انديشيدند تا اولاً:‌ از ناحیۀ يثرب و اطراف آن آسوده خاطر باشند و از ديگر سو بتوانند اموال غارت شده خود را به دست آورند و به مشركين بفهمانند كه اكنون اسير آنها نمي باشند و ديگران را به انديشه وادارند كه درختي كه روئيده است، نه آن درختي است كه با نسيمي بر خود بلرزد و از ريشه كنده شود. اين گونه بود كه جنگ ها يكي پس از ديگري آغاز شد و در انتها آن كه ظفر يافت و به توفيق رسيد اسلام بود و مسلمين، و براي منافقان، دشمنان، معاندين و كفّار جز يأس و نااميدي و شكست چيزي نماند. مي توان نبردهاي رسول اكرم را در دسته بندي زير قرار داد و به مطالعه آنها پرداخت.

1ـ جنگ هاي مشركان با قريش: مهمترين اين جنگ ها عبارت از بدر و احد و خندق مي باشد. جنگ بدر اولين نبردي است كه به صف آرايي مسلمانان و كفّار قريش منجر شد. مسلمين خبر یافتند كه قريشيان اموال آنها را تصاحب نموده و بدان وسيله كاروان تجارتي بزرگي به راه انداختند و قصد عزيمت به سوي بلاد شام را دارند. پس راه را به كاروان آنان بستند تا بدان وسيله به اموال خود برسند و از قدرت و اقتدار قريش بكاهند. همچنین به آنها گوشزد نمايند اكنون با گروهي طرف هستند كه از بند آنها رسته اند، و اوضاع و شرايط آنها به كلي تغيير نموده است. ديگر نمي توان قصد آزار مسلمين را در سر پروراند و براي كشتن رسول گرامي نقشه ها كشيد و طرح ها ريخت. پيام ديگر اين جنگ اين بود كه اينك ابتكار عمل در دست مسلمين است. اين مسلمانها هستند كه مي گويند: قريش چه كاری را و چگونه بايد انجام دهند. اين امر تا آن زمان كه قريش بر سر لجاجت و كينه توزي باشند، با جنگ و مبارزه و مقابله به مثل، انجام خواهد گرفت و زماني كه از كين و لجاجت دست برداشتند با مدارا،‌ عمل خواهد شد. جنگ بزرگ ديگري كه بين مسلمين و كفّار قريش انجام شد، «احد» است. قريش براي تسكين قلب و اعاده حيثيت در مكاني به نام احد به جنگ مسلمين رفتند. اين نبرد در ابتدا با كاميابي مسلمين همراه بود. به همين دليل بعضي از آنها به خاطر طمع و جمع آوري غنيمت دستور رسول اكرم را ناديده گرفته و آن مكان پر اهميت و سوق الجيشي را رها نمودند. كفّار از آن ناحيه به مسلمين يورش آوردند، كه ثمر آن شهادت بزرگ امير اسلام حضرت حمزۀ سيدالشهداء و زخمي شدن رسول مكرم اسلام بود. اما غائله ختم به خير نشد. كفّار كه به پيروزي نسبي رسيده بودند شادمان به عقب نشستند. اما فكر نابودي اسلام را از سر بيرون نكردند. لذا در اندیشۀ تجديد قوا برآمدند. با قبائل اطراف عهد و پيمان بستند كه رسول مكرم اسلام و مسلمين را نابود نمايند. يهوديان داخل و اطراف مدينه نيز با آنها هم پيمان شدند و... بدين ترتيب جنگ خندق يا احزاب را به راه انداختند. خبرها به مدينه رسيد. رسول اكرم به مشورت با اصحاب پرداخت. هر كس پيشنهادي نمود. در آن ميان سلمان فارسي كه به تازگي رسول اكرم را بعد از سالها جستجو، يافته بود و به او ايمان آورده بود، گفت: بهتر است اطراف مدينه را خندقي حفر كنيم. زيرا بدين وسيله مقابل نفوذ كفار به داخل مدينه را می توانیم بگیریم. پيشنهاد او پذيرفته شد و خندق حفر گرديد. روز جنگ فرا رسيد. عمر بن عبدود كه يكي از دلاوران يهود بود با گذشتن از كانال به مسلمين يورش برد. اميرالمومنين علي عليه السلام با اجازۀ رسول گرامي اسلام به مصاف عبدود شتافت. نبردي سخت بين امام علي عليه السلام و عمر بن عبدود بر پا شد. عبدود به هلاكت رسيد. رسول اكرم و مسلمين شادمان شدند. روزنه هاي يأس و به دنبال آن شكست بر كفّار استیلا يافت و اطراف مدينه را رها كردند و به مكانهاي خود بازگشتند.

2ـ مقابله با اهل اديان: رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم بعد از ورود به مدينه با برقرار نمودن عقد اخوت و برادري بين انصار و مهاجر، تمام امتيازات طرفين را حذف و آنها را به برادري، برابری و سبقت گرفتن در امر تقوا و دينداري ارشاد فرمودند. اينك يثربي كه تا چندي قبل جولانگاه دو قبیلۀ اوس و خزرج بود و يكي ديگري را به بهانه هاي واهي سرزنش و تهديد مي نمود، تبديل به شهري گرديده بود كه تمام ساكنان آن يك هدف كه اسلام باشد و يك امير كه رسول گرامي اسلام صلی الله علیه و آله و سلم باشد، داشتند. اين امر براي دو گروه سخت ناگوار بود. گروه نخستين منافقان بودند که اينان توانايي سر برآوردن و اغتشاش نداشتند. گذشته از آن، مردماني بدنام بودند


دریافت فایل


تحقیق در مورد نبوت

تحقیق در مورد نبوت ,نبوت,دانلود تحقیق در مورد نبوت ,نبوت

عمومی و آزاد

فایل های جدید

یکی از تب ها رو انتخاب بکنید