تحقیق در مورد منشأ دین از نظر جامعه شناسی دینی اروپا

تحقیق در مورد منشأ دین از نظر جامعه شناسی دینی اروپا

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ويرايش و آماده پرينت )

تعداد صفحه : 16 صفحه


 قسمتی از متن .doc : 

 

منشأ دین از نظر جامعه شناسی دینی اروپا

علمی در اروپا به وجود آمده است به نام " جامعه شناسی مذهب(جامعه شناسی دینی) " که‏ این علم ابتدا یک چیزی را به عنوان " اصل موضوع " انتخاب می‏کند چنانکه هر علمی یک " اصل موضوع " دارد که ابتدا نمی‏تواند آن را اثبات‏ کند بلکه آن را مفروض می‏گیرد بعد بر اساس آن " اصل موضوع " نظریات‏ خودش را بار می‏کند . در " جامعه شناسی مذهب " از ابتدا فرض بر این‏ است که مذهب یک پدیده‏ای است که مولود فعل و انفعالات جامعه است ، یعنی یک ریشه الهی و ماورائی ندارد ، و اصلا این که مذهب ریشه الهی‏ دارد جزء فرض نیست ، مثل اینکه اگر به ما بگویند راجع به علت‏ پیدایش فکر نحوست " سیزده " بروید تحقیق کنید که چطور شده که فکر نحوست " سیزده " در میان مردم پیدا شده ، چون انسان می‏بیند منطقا هیچ‏ فرقی میان عدد سیزده و عدد چهارده یا عدد دوازده نیست که انسان احتمال‏ بدهد که یک دلیل عقلی یا تجربی در کار است ، می‏گوید این باید یک ریشه‏ غیر منطقی داشته باشد ، آن ریشه غیرمنطقی چیست ؟ اینها درباره دین و مذهب از اول بنا را بر این گذاشتند که دین یک‏ ریشه منطقی که نمی‏تواند داشته باشد ، حال که ریشه غیر منطقی دارد آن ریشه‏ غیر منطقی چیست ؟ پس ، اصل موضوعشان این است که دین یک ریشه منطقی‏ و الهی ندارد . زمانی آمدند گفتند دين مولود ترس است ، بشر از طبيعت می‏ترسيده ، از صدای غرش رعد می‏ترسيده ، از هيبت دريا می‏ترسيده ، از صدای غرش رعد می‏ترسيده ، از هيبت دريا می‏ترسيده ، و نتيجه ترس سبب شده كه فكر دين در سر مردم پيدا شود . يكی از حكمای قديم روم بنام لوكريتوس گفته است : نخستين پدر خدايان ترس است ، در زمان ما هم بوده و هستند كسانی كه همين فرضيه‏ قديمی و كهنه را تأييد می‏كنند و مكرر در سخنان خود بعنوان يك فكر تازه‏ آنرا بازگو می‏نمايند . بعضی گفتند علت پيدايش دين جهل و نادانی بشر است ، بشر می‏خواسته‏ حوادث جهان را تعليل نمايد و برای آنها علت ذكر كند و چون علتها را نمی‏شناخته است ، علت ماوراء طبيعی برای حوادث فرض كرده است . بعضی ديگر گفته‏اند علت اينكه بشر بسوی دين گرائيده علاقه‏ايست كه بنظم‏ و عدالت دارد ، وقتی كه در دنيا از طرف طبيعت يا اجتماع بی عدالتی‏ می‏بيند برای اينكه تسكينی جهت آلام درونی خود پيدا كند دين را برای خويشتن می‏سازد . صاحبان فرضيه‏های فوق گفتند : علم را توسعه بدهيد ، دين از ميان می‏رود . چنين فرض كردند كه با توسعه علم خود به خود دين از ميان می‏رود ، عالم‏ شدن مساوی است با بيدين شدن . بعضی آمدند برای پيدايش دين يك علت ديگر فرض كردند و گفتند دين‏ وسيله‏ايست برای كسب امتياز در جامعه‏های طبقاتی . اين فرضيه ماركسيست‏ هاست .صاحبان فرضيه‏های ديگر گفتند علم چاره كننده دين است ، اگر علم بيايد دين از ميان می‏رود ، اما اين فرضيه ، يعنی فرضيه ماركسيست ها ، علم را چاره كننده دين نميدانند ، اينها بعد از اينكه ديدند علم آمد و دين باقی‏ ماند و ديدند دانشمندان طراز اولی همچون پاستور و غيره در آستانه دين‏ زانو زدند ، گفتند خير ، علم چاره كننده دين نيست ، دين اساسا مولود جهل نيست ، مولود ترس هم نيست ، مولود علاقه فطری انسان به نظم و عدالت هم نيست ، دين اختراع طبقه حاكمه‏ در مقابل طبقه محكوم است تا وقتی كه جامعه طبقاتی وجود دارد ولو آنكه‏ علم بعرش هم برسد باز دين هست . جامعه اشتراكی بوجود بياوريد ، طبقات‏ را از ميان ببريد ، طبقات را كه از ميان برديد دين هم خود بخود از ميان‏ خواهد رفت دين يك ابزاری است ، يك دامی است ، يك شبكه‏ايست كه طبقه‏ حاكم نصب كرده است ، وقتی خود آن طبقه از بين رفت ابزار كارش هم از ميان می‏رود ، خلاصه اينكه مساوات كامل برقرار كنيد ، دين از ميان خواهد رفت . به هرحال به طور کلی می توان نظریات مختلف را در مورد منشأ پیدایش دین اینگونه بیان نمود:

منشأ پیدایش دین از نظر فویرباخ

فویرباخ که یک فیلسوف مادی است حرف عجیبی زده است . خواسته‏ دین و مذهب را تحلیل روانشناسانه و جامعه شناسانه کرده باشد بر همان‏ اساسی که از اول فرض بر این است که مذهب مبنای منطقی ندارد . می‏گوید انسان دارای دوگانگی وجود است . ( خود همین حرف را از مذهب‏ گرفته ) . انسان ، وجودی عالی دارد و وجودی دانی . همین چیزی که ما می‏گوییم جنبه علوی و جنبه سفلی . جنبه سفلی انسان جنبه حیوانیت انسان‏ است که مانند حیوان جز خور و خواب و خشم و شهوت چیزی سرش نمی‏شود ، و جنبه علوی انسان همان انسانیت انسان است - که فویرباخ این را دیگر جزء وجود انسان دانسته و ناچار برای آن اصالت‏ قائل شده است - ، و آن همانی است که دارای یک سلسله فضائل است ، شرافت ، کرامت ، رحمت ، خوبی ، نیکی ، همه این حرفها در آنجاست . بعد می‏گوید که انسان ( ناچار باید بگوید که همه انسانها اینجور هستند ) تن‏می‏دهد به دنائتها یعنی تابع جنبه سفلی وجودش می‏شود ، بعد که تابع جنبه‏ سفلی وجود خودش شد می‏بیند آن جنبه‏های علوی با خودش جور در نمی‏آید ، چون‏ خودش حالا شده یک حیوان پست منحط . بعد در حالی که همین شرافتها و اصالتها در خودش است فکر می‏کند که پس اینها در ماورای اوست ، و خدا را بر اساس وجود خودش می‏سازد . طبق نظریه آقای فویرباخ، مذهب عن قریب پایان پیدا می کند، یعنی انسان هر چه خودش را بیشتر بشناسد نیاز او به فرض خدا کمتر می شود و وقتی انسان خودش را خوب شناخت دیگر اصلا جایی برای مذهب باقی نمی ماند و انسان به جای اینکه خدا را بپرستد، به جای اینکه خدا را تجلیل کند خودش را تجلیل کند.

منشأ پیدایش دین ازنظر اگوست کنت و هربرت اسپنسر

اینها گفته اند مذهب مولود جهل است البته به دو گونه :نظر اگوست کنت به همان مسأله تعلیل حوادث است، یعنی می خواهد بگوید بشر بالطبع اصل علیت را پذیرفته است منتها بشرهای اولیه چون علل اصلی حوادث را نمی شناختند اینها را به یک سلسله موجودات غیبی، خدایان و امثال اینها نسبت می دادند. مثلا می دیدند باران می آید؛ چون علت آمدن باران را نمی شناختند می گفتند «خدای باران»؛ طوفان می آمد، نمی دانستند علت آن چیست، می گفتند «خدای طوفان» و همچنین حوادث دیگر.بنابراین از نظر او این فقط یک فکر است برای انسان، مثل آنچه که ما در باب توحید می گوییم که این فقط مربوط به مرحله شناخت است. اسپنسر و دیگران به شکل دیگری مطلب را گفته اند و آن این است که انسان، اولین بار به دوگانگی وجود خودش به معنی دوگانگی روح و بدن معتقد شد از باب اینکه در خواب، مردگان و یا افراد زنده را می دید؛ مخصوصا خواب دیدن مردگان.افراد که می مردند، بعد از مردن به خوابش می آمدند، آنگاه فکر می کردکه این که در خوابش آمده یک موجودی است واقعا از خارج و آمده نزد او، و چونفکر می‏کرد که این که در خوابش آمده یک موجودی است واقعا از خارج آمده‏ نزد او ، و چونمی‏دانست که او جسمش در زیر خاک پوسیده پس معتقد شد که او یک روحی‏ دارد .اینجا بود که معتقد شد همه ما انسانها روحی داریم و بدنی . بعد این را تعمیم داد به همه اشیاء ، یعنی برای همه اشیاء جان قائل شد ، برای‏ دریا جان قائل شد ، برای طوفان جان قائل شد ، برای خورشید جان قائل شد . . . ، آنگاه در گرفتاری و هنگامی که با این نیروهای طبیعی مصادف می‏شد همچنانکه وقتی با یک انسان قدرتمند مصادف می‏شد همچنانکه وقتی با یک‏ انسان قدرتمند مصادف می‏شد برایش هدیه و نذر می‏برد ، احیانا تملق می‏کرد و از اینجور کارها ، شروع کرد همین کارها را یعنی پرستش در مقابل‏ نیروهای طبیعت انجام دادن .اسپنسر مسأله پرستش را توجیه می‏کند که اول‏ بار پرستش از کجا پیدا شد ، و از اینجا پرستش نیروهای طبیعت پدید آمد .پس اگوست کنت فقط توجیه نظری و فکری مطلب را بیان می‏کند ، اسپنسر ریشه پرستش را بیان کرده که اولین بار پرستش از کجا شروع شد ، از پرستش نیروهای طبیعت شروع شد و این عملی است از قبیل تملقها و پیشکش‏ بردنها و هدیه بردنهایی که انسانها برای انسانهای زورمندتر از خودشان‏ انجام می‏دهند . همان طور


دریافت فایل


تحقیق در مورد منشأ دین از نظر جامعه شناسی دینی اروپا

تحقیق در مورد منشأ دین از نظر جامعه شناسی دینی اروپا ,منشأ دین از نظر جامعه شناسی دینی اروپا,دانلود تحقیق در مورد منشأ دین از نظر جامعه شناسی

عمومی و آزاد

فایل های جدید

یکی از تب ها رو انتخاب بکنید