تحقیق در مورد مهدويّت و مسائل كلامى جديد

تحقیق در مورد مهدويّت و مسائل كلامى جديد

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ويرايش و آماده پرينت )

تعداد صفحه : 13 صفحه


 قسمتی از متن .doc : 

 

مهدويّت و مسائل كلامى جديد

اشارهدر اين نوشتار، ابتدا به تفاوت «فلسفه‏ى دين» و «كلام جديد» اشاره مى‏شود، سپس «تعريف دين از منظر دين پژوهى جديد» صورت مى‏گيرد، پس از آن، تقسيم «دين» به «اديان سنّتى» و «اديان دنيوى»، و تقسيم «اديان سنّتى» به «وحيانى» و «غير وحيانى» مطرح مى‏شود.

به دنبال تكيه‏ى اديان وحيانى بر وحى، در باب ماهيّت وحى، به سه ديدگاه اشاره مى‏شود، آن گاه ديدگاه گزاره‏اى به تفصيل خواهد آمد.

نوشته‏ى حاضر تقرير سلسله‏ى درس‏هاى «مهدويّت و مسائل كلامى جديد» از استاد دكتر رضا حاجى ابراهيم است كه در «مركز تخصصى مهدويت« در قم براى جمعى از طلاب و دانش پژوهان ارئه شده است.

در آمد

"مهدويت و مسايل جديد كلامى" مشتمل بر بخشى از مسايل جديد الورود در حوزه كلام يا فلسفه‏ى دين است كه لوازم و پيامدهايى در ارتباط با مهدويت (به روايت شيعى) دارند. به همين جهت، پس از بيان تعريفى كوتاه از كلام جديد و فلسفه‏ى دين و اشاره به تفاوتهاى اين دو، با طرح مباحثى مثل ديدگاه تجربى در باب وحى، تكثر گرايى دينى، سكولاريزم و... نتايج حاصل از اين آراء در باب مهدويت استخراج شده، مورد نقد و بررسى قرار مى‏گيرد.

«كلام» با «فلسفه‏ى دين» به لحاظ روش و غايت و موضوع، تفاوت دارد. دانش كلام، دانشى است كه غايت آن، دفاع از آموزه‏هاى دينى خاص است و به همين جهت، دانش كلام، هميشه، به صورت مضاف يا به صورت يك اسم مركب وصفى به كار مى‏رود و گفته مى‏شود: «كلام اسلامى» يا «كلام مسيحى» و مانند آن، در حالى كه «فلسفه‏ى دين»، چنين نيست؛ زيرا، فلسفه‏ى دين، اوّلاً از همه‏ى تعاليم يك دين بحث نمى‏كند، بلكه از آموزه‏هاى مشترك بين‏الاديان بحث مى‏كند و ثانياً، در مقام دفاع از تعاليم يك دين نيست و لذا بعضى از فيلسوفان دين، در بحث خداشناسى، نهايتاً به اين نتيجه مى‏رسند كه هيچ كدام از ادلّه‏ى كه بر له وجود خدا اقامه شده است مثبت وجود خدا نيست يا بعضاً ملحد يا لاادرى هستند. از اين رو، دانش كلام، به عنوان دانشى مطرح است كه يا بى‏موضوع است يا يك عنوان مشيرى براى موضوعات‏اش درست مى‏كنيم و مى‏گوييم: «آن، دانشى است كه از گزاره‏هاى متون مقدس دينى با غايت دفاع از تعاليم و متون دينى خاص، بحث مى‏كند و از روش‏هاى متنوّعى مانند روش تجربى يا عقلى يا روش تاريخى يا روش شهودى ممكن است استفاده بكند».

اوّلين بحث ما، وحى و تجربه‏ى دينى است. مقدّمتاً، مستحضر هستيد كه ما، در يك تقسيم، اديان را به اديان وحيانى و غير وحيانى، تقسيم مى‏كنيم. اديان غير وحيانى، مثل نوع آيين‏هايى است كه در شرق دور پيروانى دارند. بوديسم، تائوئيسم، شينتو، كنفوسيوس، از اين دسته است. اديان وحيانى، مثل اسلام، يهوديّت، آيين زرتشت و آيين صابئى است. همه‏ى اين‏ها، ريشه‏هاى وحيانى دارد. البته وجه اطلاق دين بر اين دو دسته از اديان، صرفاً، از باب شباهت خانوادگى است.

يكى از مسايل مهم در ابتداى هر كتابِ فلسفه‏ى دين، مقصود ما از دين، يعنى تعريف و تفسيرى است كه از دين مى‏كنيم، چون در ميان اديان آن قدر فاصله هست (هم به لحاظ عقايد، هم به لحاظ مناسك و عباديّات، حتّى در امور حقوقى) كه اساساً شما نمى‏توانيد وجه مشتركى ميان اديان بيابيد.

در تقسيم دين به وحيانى و غير وحيانى، اين گونه نيست كه ما، ابتدا، مَقْسمى داشته باشيم و بعد قيودى به آن بزنيم و با اين قيود، اقسام درست شود و مقسم واحد را شايد در بين اين‏ها نشود پيدا كرد. لذا بعضى فيلسوفان، مثل جان هيك، در ابتداى كتاب خودش (فلسفه دين) مى‏گويد، ما كه بر اديان مختلف شرقى و غربى، وحيانى و غير وحيانى، دين اطلاق مى‏كنيم، اين اطلاق، از باب شباهت خانوادگى ويتگنشتاين است.

ويتگنشتاين، در بحث‏هاى خود، بحثى را در باب تعريف مطرح كرده است. او مى‏گويد، ما وقتى مى‏خواهيم اشياء را تعريف كنيم، بر خلاف گذشتگان كه فرض مى‏كردند مثلاً اين افراد انسانى، حقيقتى و گوهرى - مثلاً ذاتيات - مشتركى دارند، ايشان معتقد است كه ما نمى‏توانيم چنين گوهر و ذاتياتى را قايل باشيم.

در برابر اين پرسش كه «چه‏گونه است با اين كه افراد متفاوت‏اند، يكى قد بلند است و يكى كوتاه قد، و يكى سفيد روى است و يكى سياه روى، بر همه، انسان اطلاق مى‏كنيم؟»، او مى‏گويد، اطلاق يك لفظ و اسم واحد به افرادى كه ميان‏شان حقيقت و گوهر واحد فرض نكرده‏ايم، از يك طرف، و در عين حال، اين افراد، همگى، هم در يك ويژگى واحد با هم شريك نيستند از طرف ديگر، و بعضى، بلند قد، و بعضى، كوتاه قد، و بعضى، سفيدند، و بعضى سياه‏اند، و نه در رنگ‏شان و نه در ابعادشان و نه در ويژگى‏هاى بدنى يا ذهنى‏شان، همه، يك خصيصه ندارند، از باب شباهت خانوادگى است. شما، اگر فرزندانى را در يك خانواده‏ى پر جمعيّت ببينيد، فرزند اوّل و فرزند دوم، در سه خصيصه ممكن است شريك باشند؛ يعنى، اگر ويژگى‏هاى فرزند اوّل و دوم را ببينيم، فرزند اوّل و دوم، ممكن است در دوخصيصه‏ى Bو Cبا هم شريك باشند، و فرزند دوم و سوم، ممكن است در دو خصيصه‏ىE و F شريك باشند و به همين ترتيب، فرزند سوم، ممكن در ويژگى Hو G با فرزند چهارم، شريك باشند. الان شما اين چهار فرزند را با هم مقايسه كنيد، ميان اينان، يك ويژگى مشتركى كه براى همه باشد و در هيچ كدام مستثنا نباشد، پيدا نخواهيد كرد، امّا دو به دو كه باهم بسنجيم، شباهت‏هايى دارند. دوتاى اوّل، در اجزاى صورت با هم شبيه‏اند، و دوتاى دوم، مثلاً، در تناسب اندام، و آن دوتاى سوم، مثلاً، نحوه‏ى گفتار يا رفتارشان شبيه است، امّا فى المجموع، بخواهيد شباهت واحد پيدا كنيد، نخواهيد يافت. ويتگنشتاين مى‏گويد، شما وقتى يك اسم واحدى مثل "انسان" را بر افراد مختلف انسانى اطلاق مى‏كنيد، از اين باب است كه ولو ميان همه‏ى افراد، يك ويژگى واحد نمى‏يابيد، امّا در هر مجموعه‏ى افراد با هم، مى‏توانيد مشتركاتى پيدا كنيد و بر اساس اين مشتركات (شبيه اشتراكاتى كه در چند تا خواهر و برادر وجود دارد) يك نام واحد بر آنان اطلاق مى‏كنيد.

حرف «جان هيك» اين است كه در مقام تعريف دين، شما نمى‏توانيد يك گوهر واحد و ماهيّت واحد كه همه‏ى اديان را تحت پوشش قرار دهد، پيدا كنيد. بنابراين آيين بودا و اسلام و... را دين


دریافت فایل


تحقیق در مورد مهدويّت و مسائل كلامى جديد

تحقیق در مورد مهدویّت و مسال کلامی جدید ,مهدویّت و مسال کلامی جدید,دانلود تحقیق در مورد مهدویّت و مسال کلامی جدید ,مهدویّت,و,مسال,کلامی,جدید

عمومی و آزاد

فایل های جدید

یکی از تب ها رو انتخاب بکنید