ارباب سالار

ارباب سالار

ارباب سالار

نویسنده : لیلی موضوع رمان :عاشقانه تعداد صفحه : 604 خلاصه داستان : مثل همیشه تو اتاق بیکار نشسته بودم. حوصلم خیلی سر رفته بود.از رو تخت بلند شدم و از اتاق خارج شدم. بابا اومده بود. بابا رو خیلی دوست داشتم. اما هیچ وقت دلیل اینهمه نامهربونی هاش رو نسبت به خودمو درک نمیکردم. قبول داشتم بعضی وقتا عصبیش میکردم اما بابا همیشه برای من حوصله نداشت و از دستم عصبانی بود !!! آقا ( بابای بابا ) هم خدابیامرزه همیشه همینجوری بود . تا یادم میاد با من رفتار خوبی نداشت. از اتاق که خارج شدم با صدای بند سلام کردم. بابا مثل همیشه جوابم رو با اخم داد ولی مامان با خوشرویی به سمتم برگشت. مامان: سلام عزیزم بیا ببین بابات چه گوشی قشنگی برای سحر خریده. ( سحر

دریافت فایل


ارباب سالار

کتاب

رمان

فایل های جدید

یکی از تب ها رو انتخاب بکنید